نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

3684
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2021
    شماره عضویت
    46773
    نوشته ها
    150
    تشکـر
    29
    تشکر شده 49 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    3

    افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

    سلام
    من از بچگی محبت پدر و مادر ندیدم. زمانی که تو تحصیل و ... موفق میشدم پدر و مادرم به همه تعریف میکردن اما وای از روزی که یه شکست کوچیک میخوردم عین یه آشغال پرت میشدم اون طرف که حتی مثلا پدرم ۱۰-۱۲ سالم که بود بهم میگفت مفت خور. اما وقتی موفق میشدم دیگه کاری به کارم نداشتن ولی محبت هم نمیکردن مثل غریبه ها فقط در حد سلام و علیک...
    من به دلیل این که از جو خونمون میترسیدم ازدواج نکردم و به جاش کار کردم ولی احساس نیاز به محبت دیدن رو سرکوب کردم تا جایی که الان واقعا نیاز به محبت دیدن دارم و میل به محبت داره نابودم میکنه اما محبت دیدن رو یه چیز مسخره میدونم...
    هم دلم میخواد هم نمیخواد!!!!
    طوری که یکی میگه دوستت دارم تو دل خودم بهش میگم برو بابا مسخره!

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,487 بار در 1,290 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

    اون عشقو دوست داشتن هایی که قبل از ازدواج مطرح میشه رو که باید بهش کاملا شک کرد و نباید باور کنی
    و از بین اون افرادی که با وجود شنیدن جواب منفی، خاستگاری می کنن لیاقت اینو دارن که بهشون فکر کنی
    پس خودتو به خاطراین احساس سرزنش نکن چون واقعا نمیشه به اون حرفای زیبا اعتماد کرد
    باید واضح تر سوالتو مطرح میکردی. اینطور که از حرفات برداش کردم ،فکر میکنم تو الان نمیدونی که باید ازدواج کنی یا ازدواج نکنی سره این دوراهی موندی. درسته ؟ یعنی هم دلت میخات به کسی نیازی نداشته باشی و هم احساس نیاز میکنی و نمیدونی کدوم حست درسته.
    اما من بهت میگم این حس دوس داشتن عشق محبت و باهم بودن رو خدا تو وجودت گذاشته ... داشتن این احساسات نعمته. و اگر از راه درستش بری و انتخاب درستی داشته باشی میتونه تورو به بالاترین جایگاه ها برسونه .
    به جای اینکه ذهنتو روی این مسئله بزاری که این احساسو میخای یا نمیخای ، تمرکزتو روی انتخاب درست و عقلانی بزار تا به عشقه واقعیت برسی و بهترین لحظات رو تجربه کنی ...
    امضای ایشان
    و خدایی هست . مهربان تر از حد تصور ...

  3. کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنجلینا نمایش پست ها
    سلام
    من از بچگی محبت پدر و مادر ندیدم. زمانی که تو تحصیل و ... موفق میشدم پدر و مادرم به همه تعریف میکردن اما وای از روزی که یه شکست کوچیک میخوردم عین یه آشغال پرت میشدم اون طرف که حتی مثلا پدرم ۱۰-۱۲ سالم که بود بهم میگفت مفت خور. اما وقتی موفق میشدم دیگه کاری به کارم نداشتن ولی محبت هم نمیکردن مثل غریبه ها فقط در حد سلام و علیک...
    من به دلیل این که از جو خونمون میترسیدم ازدواج نکردم و به جاش کار کردم ولی احساس نیاز به محبت دیدن رو سرکوب کردم تا جایی که الان واقعا نیاز به محبت دیدن دارم و میل به محبت داره نابودم میکنه اما محبت دیدن رو یه چیز مسخره میدونم...
    هم دلم میخواد هم نمیخواد!!!!
    طوری که یکی میگه دوستت دارم تو دل خودم بهش میگم برو بابا مسخره!
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به شما دوست عزیز

    مشکل شما زمینه ای و ریشه دار نیست
    شما بقدری بالغ شدین که میدونید زندگی امتیازها و سختی هاشو به همه میده ،و کسانی که از این سختی ها و مشکلات پلکانی برای بالاتر رفتن بسازند افراد موفقی هستند

    به نظرم مشکل شما در چگونگی برخوردها در زمان کودکی با شما نیست ، مشکل شما این هستش که هنوز شریک زندگی برای ارضای نیاز هاتون پیدا نکردید

    چند سالتونه ؟
    چرا ازدواج نمیکنید ؟ آیا صرفا علاقه و محبت رو بی اساس و مسخره میدونید و برای همین ازدواج نمیکنید
    یا باور دارید که علاقه وجود داره اما کسی که کاندید مناسب برای ازدواج باشه سر راه شما قرار نگرفته ؟

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2021
    شماره عضویت
    46773
    نوشته ها
    150
    تشکـر
    29
    تشکر شده 49 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    3

    پاسخ : افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط Saltanat نمایش پست ها
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به شما دوست عزیز

    مشکل شما زمینه ای و ریشه دار نیست
    شما بقدری بالغ شدین که میدونید زندگی امتیازها و سختی هاشو به همه میده ،و کسانی که از این سختی ها و مشکلات پلکانی برای بالاتر رفتن بسازند افراد موفقی هستند

    به نظرم مشکل شما در چگونگی برخوردها در زمان کودکی با شما نیست ، مشکل شما این هستش که هنوز شریک زندگی برای ارضای نیاز هاتون پیدا نکردید

    چند سالتونه ؟
    چرا ازدواج نمیکنید ؟ آیا صرفا علاقه و محبت رو بی اساس و مسخره میدونید و برای همین ازدواج نمیکنید
    یا باور دارید که علاقه وجود داره اما کسی که کاندید مناسب برای ازدواج باشه سر راه شما قرار نگرفته ؟
    سلام ممنون از جوابتون
    من اواخر ۳۰ دارم میرم به ۳۱
    بله علاقه رو بی اساس میدونم چون باور دارم علاقه ناشی از هورمون اکسی توسین هست و به نظر بنده که انسان با هر جنس مخالفی چند مدت رابطه داشته باشه این علاقه به وجود میاد تا باعث ادامه نسل و محافظت از فرزند بشه....
    به نظر من علاقه دام طبیعت برای تولید مثله....

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2021
    شماره عضویت
    46773
    نوشته ها
    150
    تشکـر
    29
    تشکر شده 49 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    3

    پاسخ : افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنجلینا نمایش پست ها
    سلام ممنون از جوابتون
    من اواخر ۳۰ دارم میرم به ۳۱
    بله علاقه رو بی اساس میدونم چون باور دارم علاقه ناشی از هورمون اکسی توسین هست و به نظر بنده که انسان با هر جنس مخالفی چند مدت رابطه داشته باشه این علاقه به وجود میاد تا باعث ادامه نسل و محافظت از فرزند بشه....
    به نظر من علاقه دام طبیعت برای تولید مثله....
    و دلیل ازدواج نکردنم مشغله زیاد کاری هست.....
    که البته چند هفته است که به خاطر فشار خانواده مجبور شدم برای انتخاب همسر فکر کنم...و بیام و براش وقت بزارم....
    البته نیاز عاطفی خود بنده هم بی تاثیر نیست...
    گاهی فکر میکنم من برای ازدواج آفریده نشدم.
    ولی فشار خانواده اذیت میکنه..خودشون به زور یه نفر رو انتخاب کردن میگن یا باید خودت یکیو انتخاب کنی یا باید با این ازدواج کنی....
    طرف مقابل هم زرنگ از آب در اومده به جای این که با خود من طرف بشه و حرفشو به خودم بزنه(چون میدونست جواب منفی میشنوه)رفته ذهن خانواده ام رو شست و شو داده.....
    حالا هم من میخوام یکی رو انتخاب کنم که از شر اون آقا خلاص بشم...
    ایشون هم ادای آدمای پاک و چشم و دل سیر رو برای خانوادم درآورده در حالی که موذیه

  7. بالا | پست 6


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنجلینا نمایش پست ها
    سلام ممنون از جوابتون
    من اواخر ۳۰ دارم میرم به ۳۱
    بله علاقه رو بی اساس میدونم چون باور دارم علاقه ناشی از هورمون اکسی توسین هست و به نظر بنده که انسان با هر جنس مخالفی چند مدت رابطه داشته باشه این علاقه به وجود میاد تا باعث ادامه نسل و محافظت از فرزند بشه....
    به نظر من علاقه دام طبیعت برای تولید مثله....
    دوست عزیز زندگی رو میشه با حرفای دیگه هم منظور گزاری کرد
    اینکه تولیدِ مثل چرخه زندگی رو حول محور بقا تضمین کرده
    و یا هر طور دیگه ای میشه زندگی رو منظور گزاری و تعریف کرد

    وجود انسان دو بعد داره یک بعد روح و یک بعد جسم
    در بعد جسم عوامل مختلفی چون ترشح هورمون ها در احساسات انسان دخیل هستند و اگر از این بابت شما علاقه رو بی اساس تلقی میکنید
    میتونید با تکیه بر بعد روح ، محبت و احساسات رو رکن اساسی ماهیت انسان ارزیابی کنید نه یک فرایند بیو شیمایی از جانب بدن

    بنابراین ما تشخیص گزاری رو مبتنی بر دیدگاه های اشتباه شما به زندگی پایه گزاری میکنیم و بهتره در این مسیر مراجعه حضوری به روانشناس داشته باشید

  8. بالا | پست 7


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : افسردگی ناشی از سرکوب احساسات

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنجلینا نمایش پست ها
    و دلیل ازدواج نکردنم مشغله زیاد کاری هست.....
    که البته چند هفته است که به خاطر فشار خانواده مجبور شدم برای انتخاب همسر فکر کنم...و بیام و براش وقت بزارم....
    البته نیاز عاطفی خود بنده هم بی تاثیر نیست...
    گاهی فکر میکنم من برای ازدواج آفریده نشدم.
    ولی فشار خانواده اذیت میکنه..خودشون به زور یه نفر رو انتخاب کردن میگن یا باید خودت یکیو انتخاب کنی یا باید با این ازدواج کنی....
    طرف مقابل هم زرنگ از آب در اومده به جای این که با خود من طرف بشه و حرفشو به خودم بزنه(چون میدونست جواب منفی میشنوه)رفته ذهن خانواده ام رو شست و شو داده.....
    حالا هم من میخوام یکی رو انتخاب کنم که از شر اون آقا خلاص بشم...
    ایشون هم ادای آدمای پاک و چشم و دل سیر رو برای خانوادم درآورده در حالی که موذیه
    دراین خصوص شما به عنوان یک فرد بالغ باید حریم مشخص و تعریف شده ای داشته باشید
    تا والدین و خانواده شما نتونند به این حریم پا بگذازند
    دقت کنید انتخاب در ازدواج شامل همین حریم خصوصی شماست
    و باید مدیریتش کنید !

    دراین خصوص با والدین صحبتی محترمانه ترتیب بدین و بدون توهین دلایل و دیدگاه منفی خودتون رو به این فرد توضیح بدین
    بیان کنید در حال حاضر فردی مناسب رو نیافتین و ترجیح میدین
    تا یافتن فردی مناسب صبر کنید
    خیلی تاکیدی و محکم از انتخاب ها و نظر خودتون دفاع کنید

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد